نِمِشه گفت!
کودکستان پایین که بودم،یَه روز مربیما نیامِده بود،گِمانم اُمبِل یَکَم خمیر بازی رِخت رو میز گفت: دِرِس کنین!
ما که هیچی بِلَد نبودیم یِنی یاد نِداده بودان! یَچن نِفَرِما ،مِهَر دِرِس کردیم.
خمیر اِنداختم رو میز و هَی تُپّلیج دادم و هَی گِندِل دادم.
مِهَر یَکم .......
باقیشه میَنِ دِمبالیچه نیویشته بخوانین