سلام
همشهریای گرامی!
نیویشته هایی که میَنه این وبلاگ آنداخته مِشه رِ متانین میَنه کانال تلگرام : سرخنکلا شهر من ، دُنبالی کنین
تازِشَم! اونجه مطالب بیشتر و بیتره!
سلام
همشهریای گرامی!
نیویشته هایی که میَنه این وبلاگ آنداخته مِشه رِ متانین میَنه کانال تلگرام : سرخنکلا شهر من ، دُنبالی کنین
تازِشَم! اونجه مطالب بیشتر و بیتره!
روز قدس امسال 1394 ، سرخنکلا،پرشور و شُلُغ پُلُغ
باقی عکسا ر میَنه دِمبالیچه نیویشته ها بیوینین
برای تنویر افکار عمومی برادران و خواهران همولایتی سرخنکلایی ام و همچنین گرامیانی که یا اتفاقی و یا روزمره به این وبلاگ سر می زنند ، مطلبی که در ذیل می نویسم به زبان فارسی دری است.
به مسیحی برخورد!شاید که به مسلمانی نیز بربخورد ...!!!!
از نظر شرع و مسائل شرعى خداوند متعال همان گونه که براى مسلمین و مومنین در مقایسه با دیگران ارزش و احترام قائل است ، قبرستان و قبور مسلمانان و مومنین نیز داراى احترام و ارزش است . فقهاء و علماء بزرگ شیعه بر این عقیده اند که بى احترامى نسبت به قبور مومنین ، اهانت به قبرستان مومنین ، ریختن خاشاک و زباله و چیزهائى که موجب هتک حرمت قبور مومنین در قبرستان است ممنوع و حرام است . این بى احترامى چه نسبت به همه و کل قبرستان و یا نسبت به یک قبر، تفاوتى ندارد و گناه است.
از زمانی که به سرخنکلا کوچ کردیم، صبح قبل از اینکه به محل کارم بروم،سعی کردم سری هم به قبر مادرم بزنم و قرائت فاتحه ای داشته باشم و با اجازه و دعای ایشان روزم را شروع کنم .
در این راه یکی از دوستان را هم تشویق به این امر کردم تا شاید یک سُنَت شود که به پدر و مادر خودمان سر بزنیم حالا چه در قید حیات باشند و یا نه.
اما بعد از حدود 10 روز متوجه شدم و یا به نظرم آمد که زمینهای قبرستان سرخنکلاته تغییر کاربری داده اند و تبدیل به اصطبل و طویله ی عمومی جهت دامداران علی الخصوص گوسفندداران،اسبداران و خَر داران! شده است.
البته دوستانی که این متن را مطالعه کنند شاید از ادبیات سخیف و تند آن دلزده شوند و آن را بی اهمیت جلوه دهند که از زبان فردی بی ملاحظه در آمده باشد، اما شاید هر فردی غیر از بنده نیز با این مساله برخورد می کرد همین واکنش را نشان می داد.
اما بنده چه دیده ام و چه کسانی چه ندیده اند! :
مدتهاست هر پنج شنبه که اهالی دوست داشتنی سرخنکلا جهت قرائت فاتحه به مزار رضا علیه السلام مراجعه می کنند حتما با صحنه هایی روبرو شده اند که در ادامه ی تصاویری معمولی از آن را خواهم آورد .
دیده ام که الاغی و اسبی را به درختی بسته اند که اغلب اوقات و روز ها افسار آن را باز هم کرده اند.به دلیل اینکه این قبرستان مسلمانان احترام دارد سعی بر دور کردن این حیوانات از قبور مسلمین کردم و به افرادی که در محل بوده اند و یا می شناسم ماجرا را گفتم و تذکر در حد خودم دادم.
اما در روزهای بعد در کمال تعجب متوجه شدم اسب و الاغ را به درختانی بسته اند که حیوان براحتی می تواند بروی قبور مسلمین سُم بگذارد و در نزدیکی قبر مطهر سکینه بیگم بسته اند(عکس ها موجود است). باز تذکر و اعتراض ....
هیچ عملی موثر نیفتاد و با واکنش هایی مثل:
- با متولیش صحبت کن!
-به امام جمعه بگو
-آقا من با اسب مَسب! کار ندارم و حوصله ندارم!!!
- - چه کار بد و زشتی !!
- باریکلا !پیگیری کن!!
رو برو شدم.
در قبرستان مسلمین (نه مسیحیان!) این عمل زشت ادامه دار بود و هیچ کس هم اعتراضی به آن نکرد . خب قبر عزیزشان جایی نبود که اسب و خر و گوسفند به آن دسترسی داشته باشد! به آنها چه!!؟
در روزهای بعد سعی کردم تصاویری از این اتفاقات تهیه کرده و به برنامه های طنز و نقد تلویزیون ارائه دهم تا شاید به کسی بربخورد.
از آن روز، هم اسب حضور داشت و هم خر و هم گوسفندان و هم چوپانان گوسفندان و هم راهروی قبرستان سرخنکلا که شده بود محل دفع فضولات آن حیوانات .... (عکس ها موجود است)
--------------------
به افراد مختلفی گفته شد تا شاید تکرار نشود و شاید من چون سرخنکلایی ها را اغلب نمیشناسم ،در مراجعه به افراد ذیصلاح اشتباه کردم.
اما همان هایی هم که می گفتم،انگار به گوش مالداران مذکور رسیده و اسب محترم خود را بر سر مزار مادر و پدربزرگ و مادربزرگ عزیزم بستند.
و این عمل چند بار تکرار گردید و موجب رنجش و ناراحتی گردید. کسانی که بی تفاوت از این ماجرا عبور کرده اند و عبور می کنند ،خود را جای بنده بگذارند . . . که این اتفاق برای آنان می افتاد و اسب و خر را بر سر قبر عزیزشان می بستند.
در هر حال فیلمها و عکس ها و رد فضولات گوسفندان در محل عبور زائران قبور هنوز وجود دارد و دوستانی که با بی تفاوتی از کنار فضولات گوسفندان و اسب عبور کرده اند هم زنده اند!!
بنده هم سعی بر شناسایی متولیان امور شهری و مزار خواهم کرد و با ایشان درمیان خواهم گذاشت و اگر تاثیری ندیدم فیلمها را و عکسها را در شبکه های اجتماعی به اشتراک خواهم گذاشت و برای تلویزیون خواهم فرستاد.
باشد که مرده و زنده ی مسلمان محترم باشد.
یاعلی
3 ساله بودم.
یَگ رو ز بعدِ سالِمایی، این پییَرما و مارَم خدا بیامرز، خواستان روانه بِشان بِران مَشَد.
منم گیر دادم اِفتادم دُنبالیشان که چی؟ منم مخوام بیام مَشَد! بدجور تنگِلام آنداختمشان!
پییَرم هم نمتانِست منِ رِ جغاب کنه که . من خودمه نِمثه از اون تُمّان کنده ها کرده بودم!بستم به زینیمَک زدن... بِگَ مِشِد منِ رِ نَوِران با خودشان؟
اُنجوری به ما رساندانُ شِنُفتیم بابابِزِرگِ خدا بیامِرزِ ما یعنی فتح اله،از بانیا و بروهای یکی از مَچِّدای شهرما بود.
یَگ ارث جالبناکی اَم بَشه ما گِذاش.
همینی که میوینین.منظورم خانه یِ نا ماشینه.
هنوزم که هنوزه دستِ ما نرسیده
امّا....
میَنِ شَهَر اَم که ما میشینیم، رسمِ.....
خَیلی از خیابانا رِ دیدیم که داران تیر برقای بِلَند و جدید مذاران
دست شورای شهر و شهر داری و اداره برق و اداره راه و عوامل زحمت کَش اونا درد نکنه
این مورد هم بررسی بشه ممنونیم:
خَیلی وخته که من و همسایاما این دِتّا تیربرقِ رِ میَندو اِسفالت دیدیم سبز شِدان!
نمدانیم مسئول ویجین این تیرای چراغ برق کیه؟
نِمِدانیم متولی و صاب خانه کیه؟
شهرداری ؟
اداره برق؟
اداره راه؟
اداره ...... .
دِرِست وسط جاده
هم نِما خیابانارِ بد کرده هم خِطرناکه و هم خنده دار!
از ما گفتن بود
این هم شِده فِقَد میَنِ سُخُنکِلا
تصویر زیر رِ شننُفتَم اصطبل خان بود شایدیَم خانه بوده
البته موثقشِ شِنُفتم خانه بوده
سالای سالِ که بوده و ما دیدیمش
اگرخانه خِرابه یِ چِره خِرابش نِمنان؟
اگر اثر تاریخیه چره اینچونی خِرابش کَردان؟
چره محافظت از آثار تاریخی میَنِ سرخنکلا انجام نمشه؟
یادم میاد دِتّا درخت سُر یا چنار بودان طِرف خانه خان، به چی بِلندی،الان دِگ ندیدمشان مدتهایه.سالها عمر داشتان بارها آمِده بودان اُنا رِ بخران نداده بودان بارا فروش
بِزرگترش مین دمبالیچه نیویشته
نِمِدانَم متولی این کار میَنِ سُخُنکِلا کیه ولی این دِگَ یَگ شاهکارِ!
خانه خدا کِدام وَرِه؟
تصویرِ اصلی مین دمبالیچه نیویشته
آدرسِ دِرِستِ خدا رِ به اموات
میَنِ دِمبالیچه نیویشته بدین!
سِلام
چن وقت بود نبودم
حالا هستم!
ایشالا دِباره شورو منم به نیویشتن مطلب
خا!
یَ چن روزی خانه پییَرمشان بودم،نِمِرسیدم دِرِس درمان چیز بینویسم.
اما بحث امرو.....
چیزی که همه مِدانان اینه که اصن سگا عرق نِمِنان!
اینی که زِوانشانِ مندازان بورون بَشه اینه که غده عرق نِداران و با هل هل زدن از را بخار شدن از رو زِوانشان خودشانِ خنک مِنان
خا این چه مربوطی داره به بحث؟! طوله ندین مِگَم الان!
دقیقا خاطرمه!
کلاس اول بودم
شب قبلش من و پییَرم و مارَم خدابیامِرز نِشِسته بودیم میَنِ آشپزخانما،یادمه تلویزیونما سیا سفید بود،بِرده بودیمِش میَنِ آشپزخانه.
امامِ رِ از تلویزیون نیشان مِداد رو تختخوابِ بیمارستان نِماز مِخواند و سوزن خوراک بِهِش وصل کرده بودان.
تلویزیون مُگُف دعا کنین و پییَر مارم دستاشان رو به آسمان بود......
صب راس شِدم برم مَرسه.دیدم حسین نوری آمِده دمبالم.همُن موقع دیدم مارم خدابیامِرز داره با همسایما صُوِت مِنه.
تا حسین برسه یَگ دفه دیدم مارَم گریه مِنه...
فِک کردم شاید پییَرم دعواش کرده (با اینکه اصن سابقه نِداش با هم دعوا کنان). دیدم پییَرم اَم داره گریه مِنه...
گفتم چی شده؟
با گریه گف: امام مِرده بابا...
دیدم همسایما هم گریه مِنه ...
با حسین رفتیم تا برسیم مَرسه. میَنِ راه دیدیم همه داران گریه مِنان............