قَصت و غِرَض ما اینه که زِوان شیرین سُخُنکِلایی رِ میَندو اینترنت بَشه مردِم دُینا حالی کنیم! هرکی نیویشته ای صدا ضفط شِده ای اصطلاحی چیزی عکسی مطلبی داره بیاره میَن قسمت نِظَرا بنویسه یا بفرسته به نیشانی زیر:
یاد بابا کل موسی هم بخیر ... خیلی نوه هاشِ دوس داش.
از اون خانواده بِزرگ که پنشنبه جُمه ها جم مِشِدان خانشان و ننه هم چراغ آلادینه رِ روشن مِکَرد تا نوه نتیجه ها رِ سرما زمهریر زمستان سرماخوردیگیری نده، تقریبا هیچ چی نِمانده.
بابا کل موسی مِرد و از اون موقِ دِگه نا پسر دخترا و نا نوه نتیجه ها ناتانستان دور هم جمواری بِشان.
فِقَد یَگ ننه ماند و تنهاییش
اِنقَد تنا ماند تا سِکته رِ زد و دَس پاش عیب کرد و سِوار 4 چرخه شِد.
باید مرد بود تا مادر بماند و زنده بماند
باید مرد بود تا نگاه مادر به در نماند
باید مرد بود اگرچه زن باشی، تا مادر اشکی بر گونه اش نماند تا محتاج دستانی باشد که آن را پاک کند